امید

ساخت وبلاگ
سلام عزیزحالت خوبه؟ جات خوبه؟ سردت نیست؟ درد نداری؟از موقع رفتن آقا همت انتظار رفتنت رو می‌کشیدیاین اواخر خیلی بیشتر....امروز دقیقا یک هفته است که نیستیچقدر زود گذشت عزیزمثل روزهایی که زود گذشت و من کنارت نبودمعزیز غمت داره برام سنگین‌تر میشهمرسی که اومدی به خوابم و باهام حرف زدیهمش داغ اینو داشتم که دیر اومدم و به‌هوش نبودیهرچی بقیه می‌گن چندروز بود حرف نمی‌زدی قبول نمی‌کردماومدی، خاطره گفتی و توی خوابم مردی...انگار می‌خواستی بگی اینم حرفای آخر نوه جانمگه نمی‌گفتی تو نوه ها تو رو یجور دیگه دوست دارم..منو ببخش عزیزببخش اگر گاهی نگاهی، صدایی، رفتاری، قدمی برات کوتاهی کردمدوستت دارم.پ.ن: این مدت یکسال از حضور کرونا تو زندگیامون        درسته دوست نداشتم باشه، ولی باعث هیچ فقدانی برام نشده بود        اونقدری ازش متنفر نبودم که الان هستم        این مدت بخاطر اینکه خیلی بیرون می‌رفتم و هی توی بی‌ارتی بودم        وقتی میومدم دیدنت نمیومدم باهات دست بدم        بوست نمی‌کردم چون می‌ترسیدم ناقل باشم        نگاهت رو می‌دیدم که جوری بود که دنبال دست دادن و بوسیدن بود        ولی سرد نگاه می‌کردم و محل نمی‌دادم جوری که خودتم ازم نخوای که بهت نه نگم        این یک هفته خیلی حسرت خوردم        هی به خودم میگم به جهنم که کرونا بود...         بوسش می‌ک امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 54 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 0:49

نگاهی به to do list آخر سالم انداختم و یکدفعه برق از سرم پرید...باید برای وبلاگ می‌نوشتم و خیلی هم فرصت نیستاز آخرین سال 13ها باید می‌نوشتمسالی که اولش اصلا بهش نمی‌اومد خوب باشهدارم فکر می‌کنم سال‌هایی که فکر می‌کردم بد هستش یا اولش بد پیش میره...اصولا سالهای بهتری بودن :))99 هم بهش نمی‌اومد خوب پیش بره اما الان که دارم سال‌هارو نگاه می‌کنمبیشتر از امسال؛ 98 بازنده بوده در حدی که الان دیدم حتی دلم نمی‌خواسته واسش سالنامه بنویسمولی واسه یادگار گذاشتن از 99 اشتیاق دارم و همین یعنی خوب بودهفروردین برای من ماندگار بود به این دلیل که چشم‌هام رو عمل کردم و چشمهایش صوتی گوش می‌دادماز اردیبهشت خاطره زیادی ندارم جز اینکه برگشتیم سرکار و یسری کارهای متفرقه از کار اصلیمون از همونجا شروع شدخرداد به همون منوال می‌گذشت و تیر و مرداد کار LMS و مینوی خرد هم اضافه شد و شروع کردیم به تلاش بیشترشهریور تمام انرژیم رو برای پایان‌نامه گذاشتم و وقت دفاع گرفتم و با وجودی که نمی‌خواستم آنلاین باشه30 شهریور آنلاین دفاع کردم و بعد از 6 ماه زندگی مجازی من بالاخره ازش خوشم اومد و دفاعمم عالی شد...مهر باز هم کارها سنگین‌تر بود بعلاوه ناراحتیمون از شنیدن خبر بازسازی کتابخونه قشنگموناون ماه‌ها شروع کردیم به جمع کردن و آبان توی زندگی شخصیمم اولین بن‌بست ازدواج به وجود اومدروزهای جلوتر سخت جلو رفت و اگر پوریا نبود شاید انقدر از 99 دلشاد نبودم که الان هستمدی ماه داغ رفتن عزیز رو تجربه کردم که این بدترین اتفاق این سال و حتی چندسال بوداما در میان و بعدش روزهای خوب به‌هم رسیدنمون داشت جور می‌شدبیشتر روزهای بهمن را باهم مشغول خرید و آمادگی بله‌برون شدیمو بالاخره هفت اسفند که پس از کش و قوس‌های فراوان روزهای خوب م امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 34 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 0:49

یکروز به خودم اومدم و دیدم ای دل غافلوسط خوشی‌های عید فروردین خوب تولد مأمن جونت رو فراموش کردیچی شد اون روزهایی که به عشقش تا حد عکس پروفایل عوض کردن پیش می‌رفتی؟خلاصه که شرمندگی نگفتن تبریک تولدت بر سارای 1400 مونده گرچند که تبریک 99 هم چنگی به دل نمی‌زنهامسال یک جوک واقعی بود مبنی بر تمام نشدن فروردین و واقعا هم تمام نمی‌شد :))) آنقدر اتفاقات درش افتاده که از یک ماه معمولی فراترهبرکت کرد اما ما به دید شوخی و خنده خواستار رفتنش بودیمدر حدی که من بیخیال پست گذاشتن درش شدم و به اردی‌بهشت واگذارش کردمروزهای دونفره عید و بچرخ و بگرد تا روزهای کار و قرمز شدن اوضاع کروناتا تلاش برای مراسم عقد و بالاخره در آخرین روزهاش؛ مثبت شدن تست کرونا...راستش باورم نمی‌شد تو این یکساله من نگرفته باشماما امروز که دیدم بوها رو متوجه نمیشم گفتم شاید واقعا نگرفته بودمواقعا خوش‌شانسی بزرگی بود یکسال تمام تجربه کردن همه کارهای خطرناک و نگرفتناتوبوس، بی‌ارتی، حتی فلافلی :)، رستوران، پاساژ، بازار و و وافکار دوگانه زیاد برام پیش میاد اما آخرش مطمئنم که من در برابر ویروس قوی‌اماما گاهی به مرگم فکر می‌کنم اما در نهایت زندگیه که پیروز میدانهخیلی آدما این یکسال امیدوار بودن اما اونقدری خوش‌شانس نبودنو خیلیا امیدی بهشون نبود اما هستنواقعا معلوم نیستاما تا اینجاشم از زندگی و زنده بودنم خوشحالم و راضیم و برام کافیهو حتی اگر نباشم خوشحالم، چرا که سعی کردم زندگیم خوب باشهو به بعدش به سمت آگاهی بالاتر می‌رم و راز زندگی پس از مرگ رو درک می‌کنمپس ناراحتی‌ای برام نیست و دنیا برام اونقدر جدی نیست خداروشکرچند سال پیش یادمه نوشته بودم تعلقم به دنیا بیشتر نمیشه هیچ کمترم میشهامیدوارم اگر به پیری رسیدم هم تا همون موقع ه امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 38 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 0:49

چون میـگذرد غمی نیستتا بگذرد درد کمی نیست... پ.ن: بعضی روزها به خودم می‌گفتم چه‌ات شده          که لابه‌لای زندگی، دیگه پا به گوشه دنجت نمی‌زنی         و چند خطی برای خودت نمی‌نویسی         اما این رو امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 20:46

اندر دل من مها دل افروز تویییاران هستند و لیک دلسوز توییشادند جهانیان به نوروز و به عیدعید من و نوروز من امروز تویی   پ.ن: چقدر کم فرصت داشتم امسال برای بودن و وقت گذاشتن97 را دوره نکردم اما در این وا امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 16:19

مامن جانم تولدت مبارک  پ.ن: هی روزها رو سپری کردنهی این پا و اون پا کردنشاید بیشتر به این خاطر بود که تو بزرگ شده‌ایو اینقدری هستی که دلم بخواهد در آغوشت بگیرمو در کنارم حست کنمانگار تنها نوشتن از تو امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 16:19

ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدیدر گوش تو آرام بگوید: خبری نیستهرجا نکنی باز سر درد دلت راچون دامن‌ تر هست ولی چشم تری نیستای کاش که می‌گفت نگاه تو؛ بمانم این لحظه که حرفت سند معتبری نیستدل خوش نکنم پش امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 16:19

می‌خواهم دراز بکشم لب دیوار و به بی‌بازگشت‌ترین سفرها فکر کنم مثل ماهی حوضمان که بیخیال روی آب دراز کشیده‌ است و تکان هم نمی‌خورد!     پ.ن: سلام مامن جانم... خیلی وقت بود پیشت نبودم          فکر میکرد امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 21:16

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟ هنگامه‌ی حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار آیا، وسواس هزار اما کوریم و نمی‌بینیم، ورنه امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 107 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 21:16

شهریور دختر ته‌تغاری تابستان عجیب بوی پاییز میدهد بوی باران... نگاه آفتابش هم دیگر آنقدر سوزان نیست..شهریور انگار اصلا دختر تابستان نیست مریم موسوی     پ.ن: تولدم مبارک!   پ.ن2: ناراحت میشم که گاهی امید...ادامه مطلب
ما را در سایت امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : harfhayesara بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 21:16